به گزارش شهرآرانیوز، خاقانی از شاعران دشوارگوی و نامدار سده ششم هجری است و معمولا وقتی قرار است شعری سخت فهم را مثال بزنند، بیتی از او را نمونه میآورند. واژهها و اصطلاحاتی که گاهی جز با مراجعه به فرهنگ لغت، امکان دانستن معنای آن فراهم نیست، در شعر خاقانی پربسامد است، به ویژه واژهها و اصطلاحات مسیحی؛ چون مادر خاقانی مسیحی نسطوری بوده که به اسلام گرویده است و با نجیب الدین علی مروی، پدر خاقانی، ازدواج کرده است.
محبت و مهر فوق العاده خاقانی به مادر که در یکی از قطعات او تجلی یافته: «ای ریزه روزی تو بوده/ از ریزش ریسمان مادر»، حضور مفاهیم مسیحی را در شعر او پررنگتر و گستردهتر کرده است.
پژوهشگران بر این باورند که خاقانی شافعی مذهب بوده است؛ بااین حال، با نگاهی به اشعار خاقانی، ارادت خاص وی به خاندان پیامبر را درمی یابیم. توجه به حضرت علی (ع) در شعر خاقانی دیده میشود. او در سوگ امام حسین (ع) هم اشعار و تلمیحاتی دارد که به واقعه کربلا اشاره دارد. در این میان او چندجا از اشتیاقش برای زیارت امام رضا (ع) سخن میگوید که بسیار حزن انگیز است.
او خراسان را به کعبه تشبیه کرده و آرزو داشته است بتواند لباس احرام بپوشد و به حج فقرا بیاید. ازاین رو، آرزو میکند که عید قربان را در مشهدالرضا (ع) به جای آورد.
از طرف دیگر، فضای ویژه علمی و فرهنگی باعث شد تا خراسان سرزمین آرزوی شاعران شود و شور آتشین خاقانی شروانی برای سفر به خراسان و دیدار با شاعران آن دیار در ادب فارسی هم به این شوق افزود.
علاقه خاقانی چند بار به اوج میرسد. او بیتهای پرسوزوگدازی درباره این اشتیاق دارد و افسوس که همچنان ناکام میماند.
او در قصیدهای آشکارا میگوید که عشق به خراسان و زیارت بارگاه رضوی (ع) آرزوی اوست و گله آمیز میپرسد که آیا سزاوار است با چنین انگیزهای باز هم از رفتنش به خراسان جلوگیری کنند:
چه سبب سوی خراسان شدنم نگذارند
عندلیبم به گلستان شدنم نگذارند
نیست بستان خراسان را چو من مرغی
مرغم آوخ سوی بستان شدنم نگذارند...
تا آنجا که به صراحت از هشتمین رضوان میگوید:
عیسی ام منظر من بام چهارم فلک است
که به هشتم در رضوان شدنم نگذارند...
و این ابیات که:
روضه پاک رضا دیدن اگر طغیان است
شاید ار بر ره طغیان شدنم نگذارند
خاقانی با شور و شوقی فراوان ترک وطن میکند تا به خراسان برود به این امید که عمر تلف کرده خویش را جبران کند و به خراسان که آن را «بهشت» توصیف میکند، کلید ورود به باغ رضوان را در آنجا بیابد.
متأسفانه با این همه شور و اشتیاق، موانع و مشکلاتی بر سر راه او بود که نتوانست به آرمانش برسد. او بعد از اجازه گرفتن از شروان شاه عازم سفر خراسان شد (۵۴۹-۵۵۰) و مدتها پیش از آنکه قافله حاجیان خراسان به ری برسد، به ری آمده بود و منتظر شد تا قافله به ری برسد، ولی زمانی که قافله میآید و شاعر همراه آنها میشود تا به خراسان برود، حکمی از اتابک اعظم میرسد که اجازه ندارد به خراسان برود و والی ری او را از ادامه سفر باز میدارد:
درد دل دارم و درمانش خراسان، ز سران
خود سزد کز پی درمان شدنم نگذارند
روضه پاک رضا دیدن اگر طغیان اسـت
شاید ار بر ره طـغـیـان شـدنـم نـگذارند
در قصیدهای دیگر هم این چنین آرزویش را فریاد میزند:
رهروم مقصد امکان به خراسان یابم
در به فردوس و کلیدان به خراسان یابم
تشنه ام مشرب احسان به خراسان یابم
حجره دل را کز کعبه وحدت اثر است
او غزل دیگری هم دارد که از اشتیاق سفر به خراسان سروده و اشاره کرده است که قصد دارد در مسیر، تربت بایزید بسطامی را زیارت کند و از آنجا به توس و بارگاه رضوی برود تا با زیارت آن حریم مقدس عمره حج خویش را به جا آورد:
گــفــتـم بـه ری مــراد دل آســان بــرآورم
زآنـجـا سـفر به خاک خراسان برآورم
در ره دمــی بـــه تـربـت بـسـطـام سـر زنـم
و ز توس و روضه، آرزوی جان بـرآورم
ری دیده پس به خاک خراسان رسم چنانک
حـج کـرده، عـمره بر اثر آن برآورم
از اوج آســمــان بــه سر ســدره بـگـذرم
و ز سدره سر به گلشن رضوان برآورم